-
مصطفی اسدزاده
دکتری سیاستگذاری فرهنگی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات -
حسامالدین آشنا
دانشیار گروه مطالعات فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع)
نظریۀ سینمای دولتی ایران بیانگر نحوۀ مواجهۀ دولت جمهوری اسلامی با رسانۀ سینماست؛ رسانهای که رهبران انقلاب از همان ابتدا با تأکید بر اهمیت آن، «تغییر فرم» آن را در حکومت اسلامی وعده دادند و خواستار نظارت و دخالت دولت در آن شدند. با تأسیس «بنیاد سینمایی فارابی» در سال 1362، این خواسته محقق شد و از آن تاریخ، سینمایی که دولت خواهان تولید و توزیع آن بود، با اعمال سیاستهای سینمایی فارابی و هدایت و حمایت این «بنیاد» شکل گرفت. اکنون چهار دهه از تأسیس بنیاد سینمایی فارابی میگذرد. در این مدت، مدیران این بنیاد، هر کدام براساس فرهنگ سیاسی دولتی که اجازۀ فعالیت از آن داشتهاند و نیز ارزشها و باورهای خود، عامل و مجری سیاستگذاریهای سینمایی بودهاند. در این پژوهش تلاش شده تا سیاستگذاریهای سینمایی «بنیاد سینمایی فارابی»، نوع سینمای موردهدایت و حمایت بنیاد و نیز روایت سیاستگذاران سینما و مدیران فارابی در پنج دولت بعد از انقلاب، با رویکرد نهادگرایی تاریخی و روش «تحلیل روایت»، در سه بخش تولید فیلم، نمایش آن و جشنوارۀ فیلم فجر شناسایی و تحلیل شود. یافتههای این تحقیق نشان میدهد سیاستگذاران و مدیران بنیاد سینمایی فارابی از زمان تأسیس تاکنون در اندیشۀ تولید فیلم ایرانی و ایجاد سینمای ملّی بودهاند، اما هر کدام با برداشتی خاص و متفاوت از رسانۀ سینما و مفهوم سینمای ملّی و مخاطبان آن، اقدام به سیاستگذاری در سینما و ایجاد نظام خاص تولید و توزیع فیلم در ایران کردهاند. بر مبنای این تحقیق، سیاستگذاران سینمای ایران فهم یکسانی از اینکه کدام نوع سینما میتواند در خدمت مردم و انقلاب باشد، ندارد. آنها همچنین در مواجهه با منتقدام خود توافقی در تعریف مشترک از فرهنگ، ارزش، مردم، سینمای ملّی و منافع ملّی ندارند، ازاینرو برای اثبات حقانیت خود دائم در نزاع ارزشی با همدیگرند و هر کدام «مردم» را شاهدی بر درستی سیاستهای خود میدانند.