حدوداً یک دهه است که مفهوم «امید اجتماعی» در ایران مطرحشده که برآمده از شرایط جامعه طی سالهای گذشته است. برخلاف مفاهیمی مانند سرمایۀ اجتماعی، جامعۀ مدنی و امثال آن که در کشورهای دیگر ساختهوپرداخته شده و بنا به ضرورتهای اجتماعی و سیاسی در دورههای خاص سیاسی در ایران بهکارگرفته شدند، مفهوم امید اجتماعی در کشورهای دیگر مفهومپردازی جامعهشناختی نشده و طرح آن در کشور صرفاً براساس نیازهای درونی جامعۀ ایران و برآمده از منظومۀ فکری رهبر معظم انقلاب بوده است. البته ذکر یک نکته ضروری است: این گزارش به امید «در سطح اجتماعی و عمومی» تأکید دارد و نه امید در سطح فردی؛ همچنان که دادههای این گزارش نشان خواهد داد، امید فردی متوسط به بالا ارزیابی میشود که بیشتر جنبهای روانشناختیاعتقادی و مثبتگرا دارد (داشتن انگیزه، اعتماد به توانایی خود، امید به بهبود زندگی شخصی، رسیدن به اهداف با تلاش، توکل به خدا برای زندگی بهتر و ...). اما امید اجتماعی یعنی امید به روندها و نهادها (روندها و نهادهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مثلاً امید به وضعیت اقتصادی کشور، اشتغال و بیکاری، کاهش آسیبهای اجتماعی، وضعیت دینداری مردم، امید به نهادهای سیاسی، روابط اجتماعی و ...) متوسط به پایین ارزیابی میشود. اگرچه این دو سطح با هم در ارتباطاند؛ اما امید فردی چونکه به اعتقادات و ایمان و عملکرد شخصی فرد مرتبط است، با امید اجتماعی که به عملکرد نهادها و مشاهدۀ روندها ارتباط دارد، متفاوت است، علیرغم پیوندها و ارتباطی که این دو با هم دارند.
امید در سطح اجتماعی اعتماد و اعتقاد به نهادها و ساختارها برای حل مسئله در سطح کلان نظام اجتماعی است. بههمیندلیل بهنظرمیرسد که برساختن مقولۀ امید اجتماعی، حاصل وضعیت تاریخیاجتماعی است که در آن گفتمانهای سیاسیاجتماعی موجود (اصولگرایی و اصلاحطلبی)، امیدبخش تلقی نمیشوند و در تحقق شعارها و اهداف خود ناکام بودهاند؛ وضعیتی فکری و عملی که در آن راهحل سیاسی و اجتماعی برای خروج از «وضعیتهای مشکلزا» وجود ندارد یا اینکه راهحلهای موجود از اعتبار عمومی برخوردار نیستند. بهعبارتدیگر در وضعیت استیصال، چشمانداز فکری و عملی تغییر و بهبود وضعیت (گفتمان تغییر و بهبود) وجود ندارد یا گفتمانهای موجود کارایی ندارند یا از اعتبار عمومی برخوردار نیستند. شواهد نشان میدهد که گفتمانهای اصولگرایی، اصلاحطلبی و اعتدالگرایی در بین نخبگان و تودههای مردم، از اعتبار پیشین برخوردار نیستند و بههمیندلیل نیز دوگانههایی مانند اصولگرایی و اصلاحطلبی در انتخابات مجلس سال 1398 و ریاست جمهوری سال 1400، انگیزۀ گستردهای برای مشارکت سیاسی و اجتماعی به وجود نیاورد. شاید دلیل عمدۀ مطرحشدن مفهوم امید اجتماعی، شکست پروژههای جمعی تغییر (چه در گفتار اصولگرایی و چه اصلاحطلبی) بوده است. گفتار اعتدالگرایی نیز که نام دولت خود را «تدبیر و امید» گذاشته بود، پروژهای ناکام بود چنانکه اعتراضات اجتماعی گسترده از دیماه 1396 تاکنون، نشان از ناکامی تمامی این گفتارها برای حل مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور دارد. ازهمینجا می توان تأکید کرد که امید اجتماعی، صرفاً مفهومی اجتماعی و فرهنگی نیست، بلکه مفهومی سیاسی نیز هست و جنبۀ سیاسی آن در کنار جوانب فرهنگی و اجتماعی آن از اهمیت زیادی برخوردار است. امید به گفتمانهای حل مسئله است و گفتمانها، که حامل معانی و فرهنگاند، از اهمیت ویژهای برخوردارند.
بنابراین نفس مسئلهمندشدن و طرح امید اجتماعی به این معنی است که امیدها به نهادهای موجود کاسته شده و شهروندان نسبت به آینده بیمناک شدهاند و باید سیاستها، راهکارها، سازوکارها و ازایندست مفاهیم را به کاربست تا امیدها زنده شود. بههمیندلیل انتخابات مجلس در سال آینده (پس از تحولات چند ماه گذشته)، از این نظر اهمیت دارد که مشارکت بالا در آن میتواند نشانگر احیای امید اجتماعی باشد و اما کاهش محسوس مشارکت سیاسی در آن میتواند بهمثابۀ کاهش هرچه بیشتر امید اجتماعی به نهادهای موجود تلقی شود. با توجه به این مباحث، امید اجتماعی صرفاً معطوف به آینده نیست، بلکه همبسته با زمان گذشته و حال نیز هست؛ یعنی با توجه به مسیر طی شده و مسیری است که نیروهای اجتماعی برای بهبود زندگی اجتماعی در آینده تصور میکنند. ارزیابی از آینده نیز تاحدزیادی متأثر از ارزیابی از روندهای پیشین و وضعیت اکنون جامعه است. در این گزارش سعی شده براساس دادههای پیمایشهای ملی، وضعیت امید مردم به بخشهای مختلف زندگی و بهویژه امید به آیندۀ آنها موردبررسی قرار بگیرد. با توجه به مسئلهمندی اقتصادی و معیشتی مردم، بخش زیادی از پرسشهای پیمایشها و نظرسنجیها، به ارزیابی شهروندان از آیندۀ اوضاع اقتصادی خود و جامعه معطوف شده است. اما علاوه بر ارزیابی آیندۀ اوضاع اقتصادی، امید به آینده در حوزههای دیگر اجتماعی، ارزیابی اجتماعی و فردی، شاخصها و ابعاد سنجش وضعیت امید اجتماعی در پیمایشها بودهاند.