-
سهیلا صادقی فسایی
دانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران -
علی اصغر سعیدی
دانشیار گروه برنامهریزی و توسعۀ اجتماعی دانشگاه تهران -
زینب شفیعی
استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه الزهرا
مقالۀ حاضر در پی مطالعۀ کیفی ابعاد و ویژگیهای جامعهشناختی کنش کارآفرینانۀ زنان خالق برندهای صنایعدستی است. در این مقاله در پی پاسخ به این سؤال کلّی هستیم که زنان در حوزۀ برندهای صنایعدستی چگونه کنش کارآفرینانه انجام میدهند و این کنش چه ابعاد و ویژگیهایی دارد؟ بنا بر فهم متعارف، کارآفرینی و خوداشتغالی زنان، پاسخی به محدودیتهای بازار کار رسمی و یا خروج از انزوای حوزۀ خصوصی تلقی میشود و بهترین انتخاب برای ایجاد توازن میان نقشهای سنتی و نقشهای مدرن است. براساس این فهم متعارف، زنان بهدلیل اینکه نتوانستهاند در بازارهای کار رسمی و بخش اشتغال رسمی ورود پیدا کنند به بخشهای غیررسمی و بازارهای اشتغال خانگی روی آوردهاند. همچنین در این دیدگاه زنان بهعنوان افرادی درنظرگرفته میشوند که از حیث اقتصادی وابستهاند و تنها برای تأمین مخارج زندگی یا کسب درآمد بیشتر کار میکنند. اگرچه نویسندگان این مقاله منکر فهم متعارف نیستند اما نتایج مطالعۀ کیفی حاضر که حاصل مصاحبههای عمیق نیمهساختاریافته با 40زن کارآفرین برندساز در حوزۀ صنایعدستی است، نشان میدهند که روایت زنان حاوی مفاهیم مهم دیگری است. مصاحبهشوندگان بازار کار رسمی را دستوری، انعطافناپذیر، یکنواخت و مطیعساز میدانند. مصاحبههای عمیق نشان میدهد که زنان کارآفرین برندساز کسانی نیستند که نتوانستهاند در بازار کار رسمی جذب شوند، بلکه آنها بهدلیل محدودیتهای بخش رسمی در پی فراتر رفتن از ساختارهای موجود و قدم گذاشتن در مسیری خلاقانه و نو هستند. روایتها نشان میدهد که این زنان خوداشتغالی را از روی استیصال و یا فرار انتخاب نکردهاند بلکه آگاهانه و خودخواسته استقلال مالی، خلاقیت، رجحان وظیفه محوری بر دستور محوری و انعطافپذیری را انتخاب کردهاند.