-
سید حسین نبوی
هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی
طی دهههای اخیر، فردگرایی در ایران رشد داشته است. فرهنگی که ریشۀ تاریخی دارد و نهتنها در متون ادبی (نظم و نثر) بلکه در سفرنامههای اروپاییان و بازدیدکنندگان از ایران، از دورۀ صفویه تا دورۀ پهلوی (جمالزاده، 1345؛ جوادییگانه، 1396؛ فراستخواه،1394)، مورداشاره قرار گرفته است، مستقیماً در برابر و در تقابل با جمعگرایی قرار نمیگیرد و گاهی با آن درآمیخته است. گرچه متناقض بهنظرمیرسد، اما ویژگی متمایز فردگرایی این است که نشاندهندۀ فقدان مشروعیت و مقبولیت جمعگرایی است و در میان لایههای گستردهای از جامعه پذیرفته شده و مطابق آن عمل میشود. بخش قابلملاحظهای از کنشهای فردی و جمعی ایرانیان طبق ارزشها و هنجارها و چارچوبهای تفسیری از فردگرایی صورت میپذیرد و بنا به دلایل فرهنگی، جامعهشناختی و روانی، در سطحی وسیعی نوعی مطلوبیت و مشروعیت پیدا کرده است. این فرهنگ از دورۀ پهلوی دوم تاکنون همواره با نوسانهایی حضور داشته و نشانه و اثر آن را در قلمروها و حوزههای مختلف ازجمله در ادبیات، موسیقی، سینما، رسانهها، زندگی روزمره، سازمانها و دستگاههای دولتی و غیردولتی، صنایع و کارخانهها، بازار و ... میتوان دید. برخلاف فردگرایی، جمعگرایی منابع و کانونهای محدودتری دارد: دین، بیش از هر چیز دیگری، بازتابدهنده و بازنماییکنندۀ جمعگرایی است. حتی نخبگان سیاسی در سطوح مختلف بهویژه هنگامیکه در موقعیتهای رسمی برای پرفورمنس (به معنای گافمنی) قرار میگیرند، جمعگرایی را بیشتر موردتأکید قرار میدهند اما همیشه اینطور نیست و برخی شبیه سلبریتیها، زیر پوشش جمعگرایی، منافع فردی را جستجو میکنند.
با الهام از رویکرد دورکیمی، عنصر و ویژگی پراهمیت جمعگرایی در این است که حاوی رمزگان و هنجارهایی است که کنشگران و افراد جامعه را درنهایت برای در اولویت قراردادن منافع و مصالح جمعی و جامعه (در ابعاد و اشکال مختلف)، آماده و ترغیب میکند و آنها را از جستجوی منافع شخصی و فردی، بهویژه اگر به بهای منافع و مصالح جمع تمام شود، بر حذر میدارد. در این رویکرد، نهاد دین یکی از مهمترین منابع تولید و بازتولید ارزشها و هنجارها و چارچوبهای تفسیری جمعگرایانه است. فردگرایی اما به هر نوع ارزش، هنجار، رمزگان و چارچوبهای تفسیری اطلاق میشود که کنشگران را به ترجیح منافع شخصی و فردی حتی به بهای تضییع و تخریب منافع عمومی وامیدارد و چنانکه در سطور آغازین اشاره شد، این فرهنگ طی چند دهۀ گذشته شدت یافته است.
زمینۀ رشد فردگرایی خودمحور، منفعتطلبی در اشکال مختلف طی چند دهۀ گذشته بهسبب شکلگیری احساس کمیابی و گسترش رمزگانِ عقیده به خیر محدود و مشکلات و مسائل اقتصادی مانند افزایش فقر و بیکاری، رکود و تورم زیاد، افزایش شکاف طبقاتی، افزایش فسادها و اختلاسها و...، بهمثابۀ نوعی تنازع بقا در جامعهای که مطابق با عقل سلیم جامعۀ سرمایهداری عمل میکند، مجدداً زنده و شایع شده است. در احیای روحیۀ نفعگرایی و سودجویی فردی، دولت و رسانۀ رسمی نقش داشتهاند، اما سرمنشأ این گرایش، فرهنگی است که ملازم نوسازی و شهرگرایی است که از دورۀ پهلوی دوم تا به امروز در ارتباط با نظام سرمایهداری شکل گرفت.
در نظرگرفتن فردگرایی بهعنوان ویژگی فرهنگی، با الهام از نظریههای جامعهشناسان کلاسیک صورت گرفته است که میراث آن در «جامعهشناسی فرهنگی» جفری الگزندر (الگزندر، 2006؛ 11-26 و نبوی، 1392 :9-43) تداوم یافته است. این جامعهشناسان مانند دورکیم، در دورهای به سر میبردند که بیش از دورههای متأخر جوامع اروپایی و آمریکایی، به جامعۀ کنونی ایران شباهت داشته است. ازاینرو این نظریهها قابلیت بهتری برای تبیین و تحلیل کارآمدتر مسائل جامعۀ ایران دارند. دورکیم وقتی به بنیانگذاری جامعهشناسی در آکادمی میپردازد، میکوشد تا از جامعهشناسی بهعنوان یک علم اخلاقی در حل مسائل جامعۀ فرانسه بهره بگیرد. فرانسه، چنانکه ریتزر نیز تصریح کرده است (ریتزر، 1395: 128)، از انقلاب کبیر تا دورۀ دورکیم که مسئلهای نظیر دریفوس (همان، 118-119؛ کیویستو، 1378 :143- 45) در آن به وجود میآید، در بحران اخلاقی به سر میبرده است: «انقلاب فرانسه با تکیه بر حقوق فرد آغاز شد... این روند حتی بعد از سقوط حکومت انقلابی هم تداوم یافت. در اواسط قرن نوزدهم بسیاری از مردم احساس میکردند نظم اجتماعی در خطر است زیرا افراد فقط در فکر خود بودند و نه در فکر جامعه». ریتزر ادامه میدهد که «ظرف کمتر از 100 سال از انقلاب فرانسه تا دورۀ بلوغ دورکیم، فرانسه سه سلطنت، دو امپراتوری و سه جمهوری دیده بود. این رژیمها چهارده قانون اساسی تدوین کرده بودند. احساس بحران اخلاقی با پیروزی خردکنندۀ پروس بر فرانسه که شامل الحاق زادگاه دورکیم به پروس نیز شد، به اوج خود رسید. به دنبال این شکست، انقلاب کوتاه و پرخشونت معروف به کمون پاریس درگرفت. هم تقصیر شکست و هم تقصیر شورش متعاقب، به گردن مسئلۀ فردگرایی بیحدوحصر انداخته شد». (همان، 128)
جامعۀ کنونی ایران نیز از مسئلۀ نوعی «فردگرایی منفعتمحور» یا به تعبیر کاتوزیان «شخصگرایی» (کاتوزیان ،1391 :21-24) رنج میبرد. اکنون عقل سلیم و روح حاکم در جامعه این است که هر کسی منافع فردی و شخصی خود را جستجو کند و به دست بیاورد. فرهنگ حاکم در میان بخشهای گوناگون مردم و بخشی از نظام اداری، جستجو و دستیابی به نفع فردی را حق خود میداند. این فرهنگ برای دستیافتن به نفع فردی از هیچ کوشش و ترفندی مضایقه نمیکند. دستیافتن به نفع فردی در چنین بستر فرهنگی و اجتماعی بهعنوان نوعی موفقیت و کامروایی محسوب میشود، همانند جامعۀ آمریکا، چنانکه مرتون توصیف میکند. (مرتون، 1378)
پس آنچه در زیر لایههای فرهنگ ریشه دوانیده و در ظاهر به رسمیت شناخته نمیشود اما عملاً حتی ایدئولوژی رسمی نیز در چنبر آن گرفتار شده، مجموعه کنشهایی است که از نگرش واحدی نشأت میگیرد و آن عبارت از این است که از همهکس و از همهچیز حتی از امور مقدس و محترم در جهت کسب انواع منافع شخصی و فردی میتوان و میباید استفاده ابزاری به عمل آورد. این فرهنگ در زبان روزمره نام خاصی دارد: زرنگی؛ زرنگ کسی است که به بهترین وجهی میتواند با دور زدن موانع به منافع خود دست یابد (موانع در تحلیل نهایی، همان قوانین و مقرراتی است که برای تضمین تأمین منافع جمع وضع شده است، هرچند نقش و سهم گروههای ذینفع در تدوین و تصویب آن را نمیتوان ندیده گرفت)؛ زرنگ کسی است که از انواع مهارتها برای بهدستآوردن منافع شخصی که همزمان تضییع منافع دیگران را در پی دارد، برخوردار است. چنین فردی دارای ارزش است و نهتنها در حلقۀ دوستان و آشنایان، بلکه در اجتماع بزرگتر نیز گرامی داشته میشود و بهعنوان فردی موفق موردستایش قرار میگیرد.
باوجوداین، تحت شرایط خاصی - که الگزندر آن را، البته با لحاظ کردن تفاوتهایی، تروما مینامد- مردم ایران دارای ازخودگذشتگی و فداکاری برای جمع نیز میشوند. این شرایط خاص خیلی بهندرت روی میدهد، وقتی شرایط بحرانی شد و شدت بحران و پوشش رسانهای و برساخت رسانهای از حدّ و حدود خاصی گذشت، فداکاری و ازخودگذشتگی برای برخی افراد و گروهها و لایههای اجتماعی امکانپذیر میشود. اما اینکه نقطۀ ذوب کجاست و افراد در چه شرایطی و تحتتأثیر چه عواملی از جستجوی منافع فردی دست میکشند و در عوض نهتنها از نظر مالی، بلکه از نظر جانی حاضر به ازخودگذشتگی میشوند، خود جای پژوهش تجربی مستقلی دارد.
پژوهش حاضر سعی دارد با استفاده از تحلیل ثانویۀ پیمایشهای ملّی، فراز و فرود گرایشهای فردگرایانه و جمعگرایانه در ایران را در دو حوزۀ ارزشها و نگرشهای فرهنگی و چگونگی مصرف کالاهای فرهنگی نشان دهد. بازۀ زمانی موردبررسی، از سال 1353 تا سال 1398 را دربرمیگیرد.