-
سجاد یاهک
دکترای جامعهشناسی دانشگاه تهران، پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات -
سما کشاورز دیزجینی
اصول و ارزشهای اخلاقی از ملزومات و ضرررتهای زیستن در جامعه بشری است؛ درواقع اخلاق مسئلۀ پیشپا افتادهای نیست که فردی تمایل به رعایت آن داشته باشد و فردی دیگر نه. تمام رفتارهای آدمی درگیر مسائل اخلاقی است، به همین دلیل رفتارهای ناهنجار اجتماعی آثار سوء بههمراه دارد و باعث میشود گاهاً خسارتهای جبرانناپذیری به جامعه وارد نماید. شاید مرزهای اخلاقی در فرهنگهای متفاوت گاهی تفاوتهایی داشته باشد؛ اما با این حساب، اکثر موارد اخلاقی و پایه و اساس ارزشهای اخلاقی در تمام دنیا یکی است.
اخلاق را میتوان در دو بعد فردی و اجتماعی نگریست. اخلاق فردی، اخلاقی است که فرد خود به هر شکلی که مایل است رفتارش را بدون درنظر گرفتن مصلحت نظام سامان میبخشد. اخلاق فردی، دارای اصولی است که صرفنظر از حیثیت اجتماعی انسان، به بیان ارزشهای اخلاقی او میپردازد. اگر خاستگاه اخلاق فردی باشد و اخلاق فردی سرلوحۀ سیاستمداران شود؛ هیچ ضمانتی برای عملی کردن هنجارهای اخلاقی بهطور گسترده وجود نخواهد داشت و راه حلی برای رفع تشتت ناشی از اختلاف دیدگاههای فردی و ملاکی برای تمییز اخلاقگرایی از منفعتگرایی وجود نخواهد داشت . اخلاق اجتماعی چیزی قطعی و مشخص نیست، یعنی قواعد رفتار همهجا همیشه یکسان نیست و نباید باشد، ولی ضرورت قواعدی غیر قابل تغییر در جنبههایی از زندگی انسانی به چشم میخورد. مضمون اصلی بیشتر نظامهای اخلاقی بازتاب نیاز به قواعد بنیادی برای رفتار اجتماعی است که البته این قواعد برحسب شرایط گوناگون تغییر میکنند. بهسادگی میتوان دریافت که اطاعت قانون از نظر یک فرد چه ضرورتی دارد. اگر چه ممکن است که برای فردی خاص، در شرایطی ویژه، اطاعت از مقررات اجتماعی طاقتفرسا باشد، بهطوری که عضویت در جامعهای هماهنگ این دشواری را جبران میکند. البته این دلیل قانعکننده به نظر نمیآید چون عضویت در جامعه شرطی نیست که به اختیار فرد باشد (مسعودی و ساداتیزاده، 1394: 25).
اخلاق شهروندی یکی از مهمترین مفاهیم و انگارههای اجتماعی است که در بازخوانی رابطۀ فرد و جامعه کارایی دارد. تعاریف متفاوت و متعددی از اخلاق شهروندی ارائه شده است، اما تعبیری مشترک از آن وجود دارد که اجزای اصلی آن، «حقوق وظایف» است. «اخلاق شهروندی، رابطۀ فرد و جامعه را در قالب حقوق و مسئولیتها بازنمایی میکند». اخلاق شهروندی هردو اصل فردگرایانه و جمعگرایانه را در خود دارد». بدینترتیب که شهروندی، از یکسو با اعطای حقوق، فضای لازم را به فرد میدهد که فارغ از هرگونه دخالت، منافع خود را دنبال کند، همچنین توانایی فرد را قادر میسازد که دستی در شکل دادن بهنهادهای حکومتی عمومی را بدست میآورد و از سوی دیگر به مسئولیتهایی که باید یک فرد برای پایداری جامعۀسیاسی ومحیططبیعیاش بپذیرد، تاکید میکند. بنابراین تنها در این بستر اجتماعی است که روابط انسانی پایدار بوده و حقوق، قابل تحقق است (رحمانی خلیلی،1396: 14).
در مورد اخلاق و آسیبهای اجتماعی سه حوزه فکری وجود دارد. بهعبارت دیگر، مجموعه مطالعات صاحبنظران غربی در مورد اخلاق و آسیبهای اجتماعی به این سه حوزه قابل تقسیم است:
- آسیبهای اخلاقی بخشی از آسیبهای اجتماعی هستند. بهنظر برخی متفکران، آسیب اخلاقی یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی و بهنظر برخی دیگر، مهمترین بخش اسیب اجتماعی است. درصورتی که آسیبهای اجتماعی فهرستبندی شوند، آسیبهای اخلاقی یکی از زیرمجموعههای اسیبهای اجتماعی خواهد بود.
- اخلاقی زیستن یا اخلاقی نزیستن چه تاثیری بر کاهش یا افزایش آسیبهای اجتماعی دارد؟ طبق موازین اخلاقی زندگی کردن، میتواند باعث ریشهکن شدن یا دستکم کاهش آسیبهای اجتماعی شود. از سوی دیگر، اخلاقی نزیستن و دور از احکام اخلاقی بودن، باعث پیدایی و افزایش آسیبهای اجتماعی میگردد. بسیاری از تحقیقات روانشناسیاجتماعی و فلسفی نشاندادهاند زندگی بر پاپۀ احکام اخلاقی و بالعکس، تاثیر مستقیمی بر کاهش یا افزایش آسیبهای اجتماعی دارد. بهطور مثال، اگر شهروندان با صداقت، عدالت، احسان، تواضع و شفقت بیشتری نسبت بههم زندگی کنند، این نوع زندگی اخلاقی بر کاهش آسیبهای اجتماعی کشور موثر خواهد بود.
- تفکر سوم درست برعکس تفکر دوم، براین موضوع تاکید دارد که آسیبهای اجتماعی بر عدول مردم از اخلاق موثر هستند و خود آنها آستانه اخلاقی زیستن انسانها را کمرنگ میکنند. به این معنی که هرچه آسیبهای اجتماعی در جامعهای بیشتر باشد، موازین اخلاقی زندگی شهروندان مشکلتر میشود (ملکیان، 1388: 38).
در این گزارش در پی پاسخ به این پرسش هستیم که جامعه ایرانی با تمام مناقشاتی که بر سر اخلاق و تعریف آن و مرزبندیهای معرفتشناختیای که درباره آن وجود دارد، در چه وضعیت اخلاقی به سر میبرد؟ وضعیتهای گوناگون اخلاقی به زعم برخی اندیشمندان و پژوهشگران رو به تحلیل و وخامت میبرد و جامعه دچار مسائل اخلاقی شده است. در این گزارش تلاش میشود با بررسی دادهها، اطلاعات و نتایج پیمایشها به بررسی این موضوع بپردازیم. با وجود تمام نگرانیها و دغدغههای موجود مسئله اساسی این است که تا چه میزان اخلاق در جامعه ایرانی رعایت میشود. مسئولان، مدیران و مردم ایران، با وجود طیف مذهبی در جامعه و شعارهای اخلاقی زیادی که به چشم میخورد، چه میزان برای حد و حدودهای اخلاقی ارزش قائل هستند و بهدرستی به آن عمل میکنند؟ به همین دلیل ضروری است به سه پرسش اصلی پاسخ داد:
- وضعیت اخلاقی ایران در گذر زمان به چه شکل بوده است؟
- اخلاق در چه حیطههایی کمرنگتر شده است؟
- دلایل عدم رعایت اخلاق در جامعه چیست؟
روش
گزارشهای پایش یا رصد فرهنگی، تصویر کلی و جزئی (حاوی داده های آماری ثبتی و سرشماری، پیمایشی، اسنادی و ...) از حوزههای مختلف فرهنگ به دست میدهد؛ این تصویر، بررسی پدیدۀ فرهنگی و شاخصهای آن «در طول زمان» است و بنابراین پایش فرهنگی، مبتنی بر «توصیف» دادهمحور وضعیتِ پدیدۀ فرهنگی در طول زمان تا امروز است. بازه زمانی استفاده شده در این رصد، از دهه 50 تا به جدیدترین آمار دهه 90 یعنی تا سال 1397 میباشد. پژوهش حاضر به روش تحلیل ثانویه انجام میشود و واحد تحلیل و مشاهده آن، کشور ایران است و یافتههای حاضر از پیمایشهای ملی صورت گرفته، آمارهای رسمی، و دادههای پژوهشهای مرتبط که درحوزه اخلاق وجود دارد، میباشد.
تحلیل ثانویه از بررسیهای منظم و متاآنالیز مطالعات کیفی متفاوت است که در عوض به جمعآوری و ارزیابی شواهد مربوط به یک نگرانی مشترک یا حوزه فعالیت میپردازد. تحلیل ثانویه میتواند شامل استفاده از مجموعه دادههای کیفی تک و یا چندگانه و همچنین مجموعه دادههای کمی و کیفی باشد. علاوه بر این، این روش میتواند توسط محققان به منظور استفاده مجدد از دادههای خود یا توسط تحلیلگران مستقل با استفاده از مجموعه دادههای کیفی که قبلا ثبت شده است، استفاده شود (Heaton, 1998). مزیت این نوع تحلیل در کم هزینه بودن ، وسعت اطلاعات در دسترس، مجموعه دادهها در طول زمان، امکان تحلیل بلندمدت است.
وضعیت اخلاقی ایران در گذر زمان به چه شکل بوده است؟
قدیمیترین پیمایشی که تنها یه مولفه هماهنگ با پژوهش حاضر داشت مربوط به «گرایشهای فرهنگی و نگرشهای اجتماعی در ایران (1353)» است که در آن از مردم درباره اعتماد پرسیده شده است، پاسخگویان در رابطه با قابل اعتماد بودم مردم، 54 درصد از مردم، مردم را قابل اعتماد تشخیص دادهاند و 45 درصد نسبت به آدمها بیاعتماد هستند. این میزان بیتشترین اعتمادی است که مردم نسبت بهم داشتهاند.
روند وضعیت اخلاقی، به این صورت است که شاید در سالهای بسیار گذشته، همانند پژوهش بالا، یا در پژوهش محسنی در سال 1374، خوب بوده است. اما نه در تمام حیطهها، با این حال نسبتا از دیدگاه پاسخگویان بهتر از شرایط حال بوده است. اما هرچه تاریخ به سوی جلو حرکت میکند، شرایط اخلاقی بهتر نشده ، بلکه یا در درصدی متوسط مانده یا از آنچه بوده است، بدتر شده است. شاید یکی دوسال درمیانه سالها میزان کم و زیاد شدن درصدها (یعنی زیاد بود اخلاق منفی در جامعه و کم بودن اخلاق مثبت) را شاهد باشیم، ولی شرایط تقریبا بهصورت یکسان و دنبالهداری بوده است. اگر بخواهیم میزان جمعیت را هم درنظر بگیریم، باز هم شرایط به همیننحوی است که بیان شده.
وقتی از مردم سوال میشود که وضعیت اخلاقی جامعه را چگونه ارزیابی میکنید یا در آینده وضعیت اخلاقی بهتر میشود یا بدتر، پاسخ میدهند شرایط خوب نیست و درآینده بدتر هم میشود. در سرمایه اجتماعی (1397)، دیگاه مردم نسبت بهتر شدن یا نشدن اوضاع اخلاقی و مذهبی به این شکل است. 11. 8 درصد مردم معتقدند که اوضاع در آینده بهتر میشود. 28.1 درصد گفتهاند که اوضاع تغییر نمیکند و بیشتر مردم با 60.1 درصد، معتقدند در آینده اوضاع بدتر میشود. این درصدها مربوط به جدیدترین پیماش سرمایه اجتماعی در سال 1397 است. در شرایط اقتصادی و اجتماعی حال حاضر، اگر این سوال دوباره از مردم پرسیده شود، گمان اینکه بخواهند شرایط را بدتر ارزیابی کنند وجود دارد.
انفجار جمعیت، مشکلات اقتصادی، سیاسی، قولها و وعدهها برای بهتر شدن شرایط مردم را بیشتر از قبل ترغیب میکند تا اخلاقیات را زیر پا بگذارند. در سنجش سرمایه اجتماعی (1395)، پاسخگویان در رابطه با اینکه، چه میزان امنیت جانی دارند، 7.8 درصد پاسخگویان امنیت جانی را خیلی کم، 8/20 درصد کم، 4/41 درصد در حد متوسط، 4/25 درصد زیاد و 7/3 درصد خیلی زیاد ارزیابی کردهاند. در سرمایه اجتماعی (1397) نیز در رابطه با احساس امنیت و امنیت جانی داشتن سوال پرسیده شده است. پاسخگویان در رابطه با داشتن احساس امنیت 31.9 درصد مردم گفتهاند خیلی کم و کم احساس امنیت دارند. 34.7درصد تا حدودی و 33.5 درصد زیاد و خیلی احساس امنیت دارند. در رابطه با امنیت جانی 33.7 درصد مردم بیان کردهاند کم و خیلی کم احساس امنیت میکنند، 41.1 درصد تا حدودی و 25.1 درصد زیاد و خیلی زیاد احساس امنیت جانی دارند.
امنیت جانی یکی از عناصر مهم حیاتی است برای انکه بشر بتواند در جامعه به راحتی زندگی کند. سلب آسایش روانی در کاهش درصد اعتماد افراد نسبت به یکدیگر تاثیرگذار است. با آنکه تکنولوژی با پیشرفت فراوان خود میتواند به سرعت اتفاقات در جهان را مخابره کند، نسل بشر هنوز از تمام وقایع ناخوشایندی که به صورت خرد و کلان رخ میدهد درس نمیگیرد و برای آنکه جامعه را محیطی برای رشد انسانیت کند تلاش نمیکند.
جامعه ایران نیز از این مباحث به دور نیست. با آنکه متن جامعه ایران با مباحث اسلامی آمیخته است و آموزههای بسیاری برای رعایت اخلاق وجود دارد، جامعه دچار شعار زدگی شده است، بسترهای مناسب برای شکلگیری رفتارها و خلقیات درست وجود ندارد و روز به روز اخلاق درحال کمرنگتر شدن است و شاید بتوان گفت جامعه درحال گذر از یک افول اخلاقی است.
اخلاق در چه حیطههایی کمرنگتر شده است؟
آنچه از یافتهها مشخص این است که اخلاق در تمام حیطههای مربوط به اخلاق همبستگی، ارزشهای اخلاقی فرهنگی-اجتماعی، اخلاق حرفهای نسبت سالهای قبل کمرنگ شده است که میتواند از خلال این رفتارهای اخلاقی آسیبهایی حاصل شود و کل جامعه را با خود درگیر کند.
در بحث اخلاق حرفهای، معلمی در درجه اول و پزشکی در درجه دوم از مشاغلی هستند که در طی سالیان متوالی، مردم نسبت به آن بیشترین اعتماد را داشتهاند و گفتهاند نسبتا زیاد وظیفهشان را به درستی انجام میدهند.این موضوع تنها نکته مثبتی بود که درمیان مشاغل وجود داشت. جرایم روز به روز در حال بیشتر شدن است. مردم بدون ابا دروغ میگویند، حق و حقوق دیگران را رعایت نمیکنند، برای پیشبرد اهداف خود، قوانین را زیر پا میگذارند و تقلب میکنند به همین دلیل صداقت را سادگی آدمها قلمداد میکنند. میزان همبستگی در میان مردم بسیار کم است و مردم علاقه بهکمک کردن ندارند.
بحث اخلاق در جامعه ایرانی، بیشتر جنبه فردگرایانه دارد. یعنی زمانی که با افراد جامعه در رابطه با اخلاق صحبت میشود، اکثرا بر این موضوع تاکید دارند که اخلاق در جامعه کمرنگ شده است، هنجارها نادیده گرفتهمیشود و دیگر مردم باورهای قوی ندارند. اما زمانی که از خود پاسخگویان پرسیده میشود که تا چه اندازه به اخلاق پایبند هستند، میزان آن را زیاد ارزیابی میکند و در گام بعدی و بهصورت جزئیتر، یعنی وقتی دربارۀ رعایت اخلاق در رابطه با خویشان، خانواده، غریبهها و همسایهها سوال میشود، گزینهای پر رنگتر است که مربوط به نزدیکترین افراد زندگیشان است. انسانهای دیگر در اولویتهای بسیار پایینتری نسبت به خانواده قرار میگیرند. یعنی وقتی بهصورت واضح و جداگونه سوال میشود برای هریک از روابط چه میزان درمورد اخلاق گفته شده اهمیت قائل هستید، خانواده همیشه بیشترین درصد اهمیت را دارد و غریبهها درصد پایینی از اهمیت برخوردار هستند. به عنوان مثال اگر ما به اعضای خانواده خود بخواهیم کمک کنیم (مالی یا هرچیز دیگری) راحتتر و سریعتر این کار را انجام میدهیم، اما اگر یکی از اقوام دور ما یا همسایهای از ما کمک بخواهد، شک و تردید بیشتری به خرج میدهیم یا تعداد اندکی از افراد این کار را انجام میدهند.
در واقع زمانی که مردم از بد بودن شرایط اخلاقی جامعه صحبت میکنند، خودشان را جدا از باقی جامعه درستکارتر میدانند، درصورتی که در مواقع خاص اینگونه عمل نمیکنند، یا شاید در بعضی از موازین اخلاقی به درستی عمل کنند. البته نمیتوان گفت که همه افراد اینگونه هستند، اما اکثر قریب به اتفاق اینگونه عمل میکنند.
مک لگان و نل (1377) با این عنوان که «بیتفاوتی نوعی تهدید است»، به مساله تمایل افراد به عدم دخالت در امور و پذیرش مسئولیت اشاره کردهاند. آبرل معتقد است در هر صورت جامعه برخی شرایط بنیادین وجود دارد که درصورت عدم وجود آنها، جامعه بهشدت دچار اختلال خواهد شد؛ یکی از مهمترین این عوامل، این است که جمعیت یک جامعه بیتفاوت شود و این برای آن جامعه تهدیدی جدی بهشمارمیرود تا آنجا که همۀ ساختارها را تحت تاثیر قرار خواهد داد (ریتزر1374، بهنقلاز تبریزی و صداقتیفرد، 1390: 2). ملیون سیمن (1959) مینویسد «بیگانگی اچتماعی احساس یا وضعیتی است که هر فرد در رابطه با خود، دیگران و جامعه به اشکال گوناگون: احساس بیقدرتی، احساس بیهنجاری، احساس بیمعنایی، انزوای اجتماعی، تنفر فرهنگی و تنفر از خود را بروز میدهد». از دید او «احساس بیهنجاری وضعیتی است که طی آن فرد با سطح بالایی از انتظار این را بر خود متصور میدارد که نزدیک شدن به اهداف مورد دلخواه، تنها در گرو اعمال و رفتارهایی است که از نظر اجتماعی مقبول و پسندیده نیستند» (سیمن 1959، به نقل از عنبری و غلامیان، 1395: 139).
خودخواهی بیش از هر چیز بیانگر میل انسان به برآوردن منافع شخصی خود به هر طریق ممکن است، حتی اگر این امر در تعارض منافع دیگر افراد قرار گیرد. خودخواهی علاقه پرشور و مبالغهآمیز به خود است که فرد را وامیدارد به همه چیز با در نظر داشتن خود فکر کند و خود را به همه ترجیح دهد (کیوستیو، ،122 :1387). این مسئله بیانگر فردگرایی خودخواهانه در افراد است. این مفهوم را با شاخصهایی چون حسابگری به نفع خود فرد، رقابت داشتن با دیگران، به فکر دیگران نبودن و تنها به سود و منفعت خود فکر کردن، تنها به فکر آینده خود بودن، کمک نکردن به دیگران، کسب موفقیت حتی به هزینه دیگران میتوان مورد سنجش قرار داد.
فردگرایی خودخواهانهی خودمدارانه به نوعی از فردگرایی اطلاق میگردد که صرفاً بر تقدم منافع شخصی مبتنی است. این نوع از فردگرایی که همواره به عنوان جنبهی آسیبشناختی فردگرایی مورد توجه جامعهشناسان کلاسیک از قبیل دورکیم، تونیس و دیگران بوده است، اساساً مخل نظم هنجاری جامعه و نظم اجتماعی است. توکویل، «خودخواهی» را در مقابل«فردگرایی» قرار میدهد و معتقد است که فردگرایی ممکن است رشد بیمارگونه داشته باشد و به دیگران نیز حمله برده و همهی آنها را نابود کند و سرانجام در خودخواهی، که بذر هر فضیلتی را خشک میکند، مستهلک شود. بنابراین، فردگرایی افراطی را میتوان همان فردگرایی خودخواهانه نامید. رابرت بلا و همکاران او نیز بیم آن داشتند که فردگرایی ممکن است رشدی سرطانی داشته باشد؛ به همین دلیل بلا، اتزیونی، مکینتایر، الشتاین، هوئرواس جنبش فکری- سیاسی «اجتماعگرایی» را بنیاد نهادند که هدف آن یافتن تعادلی جدید میان فرد و اجتماع است (وثوقی و میرزائی، 1387: 132). به نظر دورکیم «اگر یک نظام اجتماعی تنها متشکل از«خود»های سراسر منفعتطلب باشد که فقط به دنبال برآوردن هدفها و امیال شخصی خود، بدون توجه به نتایج اجتماعی عملکردهایشان باشند، آنچه فرو میپاشد نظم اجتماعی و پیدایش آسیبها و نابهنجاریهای گسترده است. زیرا در جایی که تنها منفعت حاکم است، از آنجا که هیچ مهاری بر خودپرستیها و خودخواهیهای موجود در کار نیست، هر منی در برابر من دیگر به حالت آمادهباش جنگی است و اگر هم در این تخاصم ابدی آتشبس در کار باشد، پایدار نخواهد بود» (دورکیم، 1369). فردگرایی خودخواهانه اغلب در فرد اجتماعینشده ظهور میکند و در نیازها و امیال این قبیل افراد ریشه دارد. فردگرایی خودخواهانه پیشبینیپذیری رفتار اجتماعی را کاهش میدهد، «زمینه را برای تشدید ناهنجاری اجتماعی فراهم میکند و نتیجهی آن چیزی جز افزایش هرج و مرج نیست» (چلبی، 286 : 1375).
دلایل عدم رعایت اخلاق در جامعه چیست؟
اخلاق مسئلهای است کاملا وابسته به باورها و رفتارهای بشری. اخلاق زمانی کمرنگ میشود یا به مرور زمان رعایت کردن آن مهم تلقی نمیشود که افراد یک جامعه رفته رفته نسبت به باورهایی که داشتهاند بیاعتنا شوند. گاهی ممکن است کسی بخواهد با دور زدن اصول و قواعد رفتاری مسیر کوتاهتری برای رسیدن به اهدافش انتخاب کنداین عمل به مرور در جامعه رواج پیدا میکند و باقی افراد که باورهای محکمی ندارند یا یا زمانی که میبینند عرصه بر آنها سخت شده است از آن تبعیت میکند. به عنوان مثال دروغگویی برای راه افتادن کار رخدادی است در امروز در جامعه رواج زیادی یافته است و بهانه و توجیهی که برای آن مطرح میشود این است که همه برای اینکه کارشان راه بیافتد دروغ میگویند. البته این عادت دروغگویی در یک حیطه باقی نمیماند و باعث میشود فرد در سادهترین مسائل که حتی نیازی به توجیه دروغگویی ندارد، دروغ بگویند. از خود افراد جامعه اگر سوال شود، در این رابطه میگویند، شرایط اقتصادی جامعه بد است، فضای مجازی و مدرنیته باعث میشود جامعه رو به انحراف برود. انسانیت در میان افراد کمتر بشود و هرکس به فکر خودش باشد. تمام این عوامل باعث میشود تا آدمها رو به سویی روند که زندگی را برای آنها آسانتر، جذابتر و بینقصتر کند. اما این مباحث توجیههای غیرقابل قبولی هستند. لذتها، منافع، خواستها و دیگر مواردی که باعث میشود تا افراد دست به خلقیات منفی بزنند یا اخلاق را کمتر رعایت کنند، تنها در اند زمانی با آنها همراه خواهد بود و برای داشتن بیشتر ان باید بیشتر از پیش اخلاقیات را زیرپا بگذارند. این روند روح بشر را تشنهتر و خستهتر از قبل میکند تا جایی که در ورطه عادت و بیاخلاقی فرو میرود.
پوپر انسان را بدون مسئولیت اخلاقی، حتی یکصدم انسان (درمعنای حقیقی) نیز نمیداند (پوپر، 1376: 138، بهنقلاز بختیار نصرآبادی، حیدری و بهروان، 1390:141). پوپر بهرغم آنکه معتقد است ما نسبت به گذشته، اکنون در دنیای بهمراتب بهتری زندگی میکنیم، اما بهواسطه «روش بلاهتآمیزی» که در تربیت اخلاقی کودکانمان درپیش گرفتهایم، در معرض خطر واقع شدهایم، پس وظیفه داریم که در اینخصوص با اقدامات قاطع به نظام تعلیم و تربیت مسئولانهای دستیابیم که اعتلای اخلاق اجتماعی یگانه هدف آن باشد (پوپر، 1376: 79، بهنقلاز بختیار نصرآبادی، حیدری و بهروان، 1390:141).
پس میتوان نتیجه گرفت، درست است که شرایط اخلاقی جامعه روز به روز درحال بدتر شدن است، مدرنیته، شرایط اقتصادی، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، جامعه سرمایهداری غیره، بستر بیشتری را برای گسترش این اوضاع فراهم میآورد، اما باید توجه داشت که تمام این شرایط بدون دخالت انسانها، که بخواهند آن را تایید کنند، یا بگوییند حالا که شرایط اینگونه است پس ما هم به همان سیاق عمل میکنیم، به تنهایی گسترش نمییابد؛ پس این افراد هستند که با تایید و تکرار آنها، با داشتن باورهایی که استحکام کافی ندارد، باعث میشوند شرایط اخلاقی جامعه روز به روز بیشتر شود.
نظرات شما ( 2 نظر )