کد مطلب: 283702

یکشنبه 30 آبان 1400 00:12

معرفی کتاب

سیمای فکری مرگ در بین ساکنین شهری تهران

به نظر می‌رسد در جامعه‌ی ایران، برخلاف بسیاری از جوامع غربی، مرگ و مردن از حضور اجتماعی گسترده‌ای برخوردار است. شاخص‌ها، نمادها، آیین‌ها و مراسم مختلف مرتبط با مرگ (مانند پارچه نوشته­‌ها، بنرها، آگهی‌های ترحیم، تصاویر درگذشتگان، حجله­‌ها، نام و تصاویر شهدا و ...) که در فضای عمومی شهر تهران مشاهده می‌شود می‌تواند بیانگر حضور پررنگ مرگ و حیات عینی آن در شهر تهران باشد. با توجه به این واقعیت، می‌توان پرسید، آیا شاخص‌های عینی ذکر شده در ذهن و فکر شهروندان نیـز حضور دارد؟ آیا افراد عادی در موقعیت‌های معمولی و در متن زندگی روزمره خویش به مرگ و مردن فکر می‌کنند؟ آیا آنها به تفکر در مورد مرگ تمایل دارند؟ یا سعی می‌کنند آن را انکار، سرکوب یا فراموش کنند؟ ساکنین شهر تهران در مواجهه با مرگ و مردن یا در هنگام تفکر و سخن گفتن از آن دچار چه احساساتی می‌شوند؟ ساکنین شهر تهران در مورد مرگ و مردن چگونه می‌اندیشند؟ آنها در هنگام تفکر در این مورد از چه منابع فرهنگی استفاده می‌کنند؟ آنها با استفاده از چه راهبردها و استراتژی‌هایی سعی می‌کنند با مرگ و مردن کنار بیایند؟ اندیشیدن به مرگ و مردن چه تأثیری بر زندگی ساکنین شهر تهران دارد؟ و کدام عامل اجتماعی می‌تواند تکثر دیدگاه‌ها و نگرش‌های افراد نسبت به مرگ و مردن را توضیح دهد؟ پاسخ این پرسش‌ها را تنها می‌توان با نفوذ به ذهن کنشگران به دست آورد و این کاری است که پژوهش حاضر سعی در انجام آن داشته است.

در این پژوهش در راستای استفاده از روش نظریه­ی مبنایی با 40 نفر از ساکنین شهر تهران در نقاط مختلف شهر (شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز) مصاحبه شده است و یافته‌­های حاصل از مصاحبه­‌ها کدگذاری، تحلیل و تفسیر گشته­‌اند. در مرحلۀ کدگذاری محوری، 9 نمایشنامه یا پیش­نویس فرهنگی مشخص شده است که بیانگر نحوۀ متمایز تفکر افراد در مورد مرگ، احساسات آنها دربارۀ مرگ، شیوۀ مواجه افراد با مرگ، استراتژی­های به کار گرفته شده از سوی آنها در مقابل مرگ و ... است. این نمایشنامه­‌ها عبارتند از: مرگ تقدیرگرا، مرگ معادگرا، مرگ شهادت طلبانه، مرگ عرفانی، مرگ تلفیقی، مرگ دنیوی، ، مرگ پوچ­گرا/زیباشناختی، مرگ ندانم گرا و مرگ ابهام‌گرا.

بر اساس یافته­‌های حاصل از کدگذاری انتخابی، مولفه­‌های سبک زندگی (مصرف مادی، مصرف فرهنگی و انجام سفرهای داخلی و خارجی زیاد و متنوع) به عنوان شرایط علی نگرش به مرگ در نظر گرفته شده‌­اند و نگرش افراد نسبت به مرگ و مردن با توجه به حضور یا عدم حضور این مولفه‌ها تبیین شده است.

بر این اساس، مصاحبه شوندگان در نمایشنامۀ مرگ تقدیرگرا و بخشی از مصاحبه شوندگان در نمایشنامه­‌های مرگ معادگرا و مرگ شهادت‌طلبانه به دلیل برخورداری از مصرف مادی و فرهنگی محدود و انجام تعداد ناچیز و غیر متنوع مسافرت­های داخلی و خارجی، دیدگاه­‌هایی غیربازاندیشانه در مورد مرگ دارند (دینداری غیر بازاندیشانه). در برابر، مصاحبه شوندگان در سایر نمایشنامه­‌ها به دلیل برخورداری از میزان بالای مصرف مادی و/یا میزان بالا و متنوع مصرف فرهنگی و یا انجام تعداد زیاد و متنوع مسافرت­های داخلی و خارجی از دیدگاه­‌هایی بازاندیشانه در مورد مرگ برخوردارند که طیف وسیعی از اندیشه­‌های دینی، عرفانی، تلفیقی، دنیوی، ندانم گرا و ... را در بر می‌گیرد. در اینجا، دینداری افراد از نوع دینداری بازاندیشانه است و فردی شدن دین در بین آنها مشاهده می‌گردد.

نتایج این پژوهش نشان می‌­دهد که حضور عینی مرگ در شهر تهران لزوما با حضور ذهنی آن در اندیشۀ ساکنینش متناظر نیست. به بیان دیگر، علی‌رغم حضور قدرتمند و همه‌جایی شاخص­های به یادآورندۀ مرگ در شهر تهران و مشاهده‌پذیری آنها، بسیاری از افراد در زندگی روزمرۀ خویش به مرگ نمی‌­اندیشند.

یافته­‌های این پژوهش بیش از هر چیز بر تکثر و تنوع دیدگاه­‌های ساکنین شهر تهران در مورد مرگ و پیوند آنها با وضعیت اقتصادی-اجتماعی افراد و سبک زندگی­شان تاکید دارد.